۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

دلم غروب میخواد

غروب و طلوع خورشید رو خیلی دوست دارم...اینقدر که از روزها و روزها خیره شدن به غروب خسته نمیشم...از این غروبهای قرمز خوشرنگ...ولی اینجا هیچ خبری از چیزی به اسم غروب و طلوع نیست...اینجا وقتی قراره صبح بشه، تا دقیقن چهارپنج دقیقه قبل از صبح، هوا کاملن تاریک هست و بعد هوا کاملن روشن میشه...اصلن مثل ایران نیست...اون گرگ و میش های خاکستری و پر راز و رمز...غروب هم نداریم اینجا...باز طبق معمول چنددقیقه رنگ هوا تعییر می کنه و بعد شب میشه...دلم برای یک غروب و طلوع طولانی خورشید تنگ شده...خیلی هم تنگ شده..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر