۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

چند لینک

یک: اگر چاقو اولین چیزی باشد که در ادبیات مردانه خشونت را به یاد می آورد، روایت های زنان چیز دیگری را نشان می دهد. برای این زنان چاقو اولین خاطره نیست. چه کسی باور می کند برای زنان "سیب زمینی"، "خاکستر سیگار"، "مداد قرمز"، "لک چای روی فرش"، "انگشتر عقیق" و یا آئینه نماد خشونت باشند. زنان هر روز با این نمادها زندگی می کنند و برای اولین بار درباره این نمادها نوشته اند....این کتابچه رو که حاصل کارگاه های مقابله با خشونت علیه زنان است حتمن دانلود کنید و ببیند و بخونید...نوشته ها، دستنوشته های شرکت کنندگان در کارگاه است که اسکن شده و با عکسهایی در کنارش کار شده...تصویر سرد و غمگین کننده ای از ترس، خشونت، ناامنی....

دو: زن همین طور روی مبل خشکیده بود. هیچ چیزی از اشیای موجود در فضای اتاق را نمی دید، سردی عجیبی در رگهایش راه افتاده بود. با خودش فکر کرد: این نمی تواند یک مرد باشد. هیچ مردی با یک مرد دیگر این طور حرف نمی زند. حتماً باید پای زنی دیگر درمیان باشد. زن همیشه از این رفتار مرد رنج برده بود. در عین خونسردی کارش را پیش می برد و اعتنایی به او نمی کرد. این کار او چیزی جز یک خشونت روانی پیچیده نبود که با استادی انجام می داد. چندباری که زن گرفتار این وضعیت شده بود با مشاور روانی صحبت کرده بود. مشاور براین اعتقاد بود که بعضی از مردان طبقه متوسط به بالا، چنان خشونتی را در مورد زنان خود به کار می برند که صد رحمت به شلاق و تازیانه. این خشونتی پنهان بود که روان زنان را درهم می شکست و همه سلامت روانی آنها را تهدید می کرد. آنها نیاز نداشتند که از حربه های کهنه ای مانند شلاق و سیلی بهره ببرند. گاهی کسی به روان تو چنان سیلی می زند که اثر آن برای سالها روی تک تک سلولهایت می ماند. این وضعیتی بود که زن خودش را در آن گرفتارمی دید....این نوشته ناهید عزیز رو هم از دست ندید که به خشونت روانی می پردازه...خشونتی که تمام اعتماد به نفس یک زن رو در طول رابطه ازش می گیره و زن رو مبتلا می کنه به انواع و اقسام مشکلات و ناراحتی ها روانی....

سه: این تحلیل رو خیلی دوست دارم، نه به این خاطر که خودم ترجمه اش کردم، به خاطر حرفهای تئوریزه شده ای که برای گفتن داشت... لارس ژالمرت تلاش دارد تا مکانیسم پشت خشونت مردان در جامعه مردسالار را معرفی کند و نشان دهد که در حقیقت ریشه خشونت های خانگی، تجاوز و سوءاستفاده های جنسی و آزار و اذیت زنان تحت تاثیر «سیستم مبتنی بر قدرت جنسیت» صورت می گیرد؛ سیستمی که به این وضعیت منجر می شود که مردان زیادی این را بدیهی می دانند که برتر از زنان هستند و باید بواسطه خاصیت جنسیت شان بر زنان قدرت داشته باشند. بعضی مردها اگر از این حق/قدرت محروم شوند از آنجا که آن را برای خود بدیهی می دانسته اند، با خشونت به این امر واکنش نشان می دهند و تلاش می کنند تا دوباره این قدرت را به دست بیاورند. خانم لارس ژالمرت تاکید دارد که در تلاش برای پایان دادن به خشونت، این امر خیلی مهم است که از مردان نام ببریم. نباید بگوییم خشونت جوانان، بلکه باید آن را خشونت مردان جوان بنامیم، نباید بگوییم ضرب و شتم همسران(زنان) بلکه باید بگوییم ضرب و شتم زنان توسط مردان شان.

چهار: به امید روزی که وقتی بیست و پنجم نوامبر میرسه، خشونت علیه زنان و در کل خشونت علیه بشر به خاطره تلخ سالهای دور تبدیل شده باشه...خیلی روز و سال و نسل دیگه تا اون روزمونده...ولی یک گام کوچیک هم که هر زن و مردی برداره برای کاهش این خشونت، خودش کلی جای امیدواری به آینده و دنیای بهتری داره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر