۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

روایتی ساده از مردانی که خود را برای یک شب به مزایده گذاشتند؟!!

ماجرا از اونجا شروع شد که یک روز توی ان جی ا بحث بود در مورد برنامه های روز ایدز...پسر آمریکایی زیر 30سالی که به نوعی مدیر برنامه های ایدز ان جی ا محسوب میشه، گفت که پارسال چند تا از بچه ها پیراهن هاشون رو درآوردند و زنها و دخترهای جوون بهشون پول دادند...البته فقط برای شوخی بوده و برای کمک مالی به برنامه های ان جی ا...و اینجوری بوده که پول زیادی هم جمع شده....حالا تصمیم گرفتند که این برنامه رو گسترش بدهند و امسال یک برنامه از قبل هماهنگ شده بگذارند و افراد مجرد، خودشون رو برای یک روز قرار به مزایده بگذارند....هرکی نرخ بالاتری گفت، می تونه با اون مرد قرار بگذاره....خب ایده جالبی به نظر می رسید...از طریق فیسبوک به همه خبر دادند که فلان شب(یعنی دیشب) همه چیز برای این برنامه همگاهنگ شده و کلی تبلیغات که دوستهاتون رو هم بیارید و از این حرفها...بعد از دوسه روز همین پسر آمریکایی یعنی ریان ایمیل داد که اون هم جزو کسانی هست که خودش رو به مزایده گذاشته و خجالت نکشید اگه دلتون میخواد با این پسر خوش چهره یک «هات دیت» داشته باشید، بالاترین قیمت رو بگید....ایمیل رو برای همه اعضا فرستاده بود....من و گلناز هم تصمیم گرفتیم برای شوخی و خنده هم که شده حتمن یک سر بریم ببینیم چه خبره....وقتی رسیدیم به جایی که قرار بود، برنامه اجرا بشه، دیدیم ریان، مثل مردهای بعضی از شهرهای هند لنگ پیچیده دور خودش البته مشکی رنگ!!!(مردهای هندی از رمگ سفید استفاده می کنند)...یک دفترچه هم در بدو ورود دادند که در هر صفحه، سه چهار تا تصویر از هر شش نفر پسری که خودشون رو به حراج گذاشته بودند، چاپ شده بود...جالب اینجا بود که ریان، عکس خودش و دوست دخترش رو هم گذاشته بود، همین طور دو تا دیگه از پسرهای هندی....قبل از این ما فکر می کردیم که دخترهای جوون هم می تونن خودشون رو به حراج بگذارند...ولی ریان گفت که مشکل ایجاد میشه....ما هم همش فکر می کردیم که خب یک قرار ساده است دیگه برای چی باید مشکل ایجاد باشه...مکان حراج یک رستوران بار بود.... بیشتر بچه های ان جی ا هم که اروپایی و یا آمریکایی هستند، مشغول فروش تی شرت و پخش بروشور و روبان های قرمز بودند و گلناز هم رفت تا بهشون کمک کنه تا برنامه مزایده شروع بشه....

ساعت نه و نیم، برنامه بالاخره شروع شد...مجری رفت بالای صحنه... همونجا توی بخشی از رستوران بار که در فضای آزاد بود، همه چیز رو ردیف کرده بودند ...فکر می کنم آدم مشهوری بود چون این بچه های هندی کلی ابراز خوشحالی کردند از حضورش در جمع....خلاصه تا شروع به حرف زدن کرد، ماها شوک شدیم...چون شروع کرد به گفتن از این که امشب اینجا بحث سکس و......است....حسابی گیج شده بودیم که خب چه ربطی داره که برای یک قرار ساده، این آقا داره این طور حرف از اعضای جنسی!!!! می زنه اون هم روی صحنه و اون هم این همه زشت.....بعد آقاهه گفت خب هرکی که برنده مزایده بشه، در حقیقت این مردها رو برای امشب خریده و می تونه هرچقدر دلش خواست باهاشون سکس داشته باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!! تازه اون موقع فهمیدیم که مساله فقط یک قرار ساده نیست....

اول از همه ریان رفت بالا....مجری، شروع کرد به معرفی اش و چیزهایی مثل این که هنرپیشه مورد علاقه اش کی هست و از این حرفها....بعد موسیقی استریپتیز و بعد هم بله... ریان چنان قر می داد و استریپتیز می کرد که جای تعجب داشت...ریان، روی سینه هاش هم علامت روبان قرمز اچ آی وی کشیده بود و روی پهلوی راست یا چپ، لوگوی ان جی ا....خلاصه ریان رو یک خانوم اروپایی خرید...یک خانم حدودن چهل ساله، خیلی قدبلند خیلی لاغر....حدود هشت هزار روپیه یعنی بیشتر از 200هزار تومان!!!!

بقیه کسانی که قرار بود به فروش برسند، همه هندی بودند و خیلی جوون...اکثرا زیر 24سال...نفر دوم یکخرده گرون تر فروش رفت...این در توضیح خودش این که چه مدل سکس رو دوست داره و البته اندازه عضو شریفش!!! رو به اینچ هم گفته بود....خلاصه این پسر رو دو تا خانوم اروپایی با هم خریدند!!!!....نفر سوم که رفت روی صحنه، یک پسر خیلی بانمک خوش چهره جوون بود...شاید 22 ساله....یکی از اون خانمهای اروپایی که پسر قبلی رو خریده بود، یک نگاهی به این پسر کرد و یک نگاهی به پسری که خریده بود...مجری گفت که می تونن چند تا پسر بخرند!!! این پسر رو یکی از همون خانم های اروپایی که پسر قبلی رو خریده بودند، خرید.... ما دیگه حسابی شوک شده بودیم که خب اینجا چه خبره واقعن.....مجری اعلام کرد که یکی از اون دو تا خانوم اروپایی از خریدش پشیمون شده و پسر دومی رو فروختند به دختری که رقم بالاتری رو گفته بود که در حقیقت دوست دختر همین پسر بود!!!!

نفر بعدی یک پسر به ظاهر خجالتی بود...چون حتی حاظر نشد بلوزش رو دربیاره....در حالی که پسرهای قبلی شورتشون رو هم به ملت نشون می دادند...مجری هم برای گرم کردن فضا، همش از بعضی از دخترهای تماشاچی می خواست بیان مثان دست به باسن این پسر بزنند و بگن که جنسش مرغوبه!!!!! یا نه.....این پسر که حتی نمی گذاشت مجری هم بهش دست بزنه، یک خریدار پر و پا قرص پسر پیدا کرد!!!! واقعن صحنه تماشایی شده بود....رقابت بین یک دختر و یک پسر برای خریدن این مرد شدید شده بود و بالاخره هم دختر که به نظرم ایرانی می اومد، این پسر رو خرید...

نفر بعدی پسری بود 18ساله که مجری گفت تا حالا چهار بار سکس داشته...این پسر با یک ربدوشامبر قرمز و کلاه اومد روی صحنه و دوستاش هم کلی جو دادن بهش و از این حرفها....رقابت برای خرید این پسر بین دو تا دختر بود...اولش فکر کردم که فقط برای بازارگرمی دارند این کار رو می کنند ولی تا دختراول یک قیمتی می گفت بلافاصله دومی قیمت بالاتری می گفت....دختر اول یک شورت پوشیده بود و بلوز و کت چرم...دختر دوم جین پوشیده بود و کفش های پاشنه بلند...هر دو همسن به نظر می اومدند....رقابت همین طور ادامه داشت....دختری که شلوار کوتاه پوشیده بود دیگه یکخرده عصبی شده بود...ولی دست بردار نبود...دوستهاش که ازش بزرگتر به نظر می رسیدند، و معلوم بودند دوستهای پسره هم بودند کنار دختر ایستاده بودند و می گفتند دیگه ادامه نده...ولی دختر نمی تونست...قسمت به بالای 18هزار روپیه رسید( هر روپیه 24تومان)...گلناز متوجه شد که انگار این دو دختر با هم بحث جدی دارند در مورد اون پسر....یکبار حتی وقتی پسر فروخته شد به دختری که جین پوشیده بود و دختر رفت روی صحنه، این یکی دختر نرخ رو برد بالاتر...و اون دختر که از همون روی صحنه هم مضطرب به نظر می رسید، نرخ رو برد بالاتر....تا این که دختری که شلوار کوتاه پوشیده بود کاملن منصرف شد....من هم کلی دلم سوخت برای اون دختری که جین پوشیده بود چون فکر می کردم که دوست دختر این پسر هست و چقدر تلاش کرد تا این دختر جوون دیگه نخردش....وقتی از روی صحنه هم اومدند با هم پایین، این دختری که شورت پوشیده بود هیچ عکس العمل بدی نشون نداد ولی کاملن ناراحت و عصبی بود در حالی که اون دختر هم مضطرب و عصبی بود...الان امروز یکبار دیگه دفترچه رو نگاه کردم و دیدم دختری که شورت پوشیده بود، دوست دختر واقعی اون پسر بود که عکس دونفری شون رو با هم چاپ کرده بودند و در حققیت دختری که اون رو خرید، ازش خوشش می اومده و کاملن برنامه ریزی اومده بوده تا پسر رو بخره!!!!خیلی ناراحت شدم....

نفر آخر هم به قیمت خیلی بالایی فروش رفت که بعدن از طریق بچه های ان جی ا فهمیدیم که در حقیقت اون جزو بچه پولدارها محسوب میشه و خواسته به ان جی ا کمک کنه و قرار هم نیست با کسی بخوابه....فقط خواستند برای شوخی و خنده هم در این برنامه شرکت کنند....این پسر مثلن توسط یکی از دوستان مرد خودش به قیمت حدود 40هزار روپیه فروش رفت

برنامه که تموم شد، دیگه واقعن حس بدی داشتم...خیلی کار احمقانه ای بود به نظرم....چیزی مثل خرید و فروش انسان...البته خب مسلمن افرادی که خودشون رو کاندیدا کردند، حتمن اعتماد به نفس بالایی داشتند، شاید هم با خودشون کلی کلنجار رفتند!!! فکرش رو بکن، یکی بره روی صحنه و هیچکی نخردش!!! تا زمانی که قرار بود مزایده در حد قرار گذاشتن باشه ، به نظرم ایده جالبی بود...هرچند حتی اگه در حد یک قرار ساده هم بود، واقعن نمی دونم حتی اگه تعهد نداشتم، اعتماد به نفس این کار رو داشتم یا نه؟....ولی الان دیگه خیلی وضعیت فرق کرده و همش با خودم میگم خب یعنی چی؟ پول خوبی جمع شد از طریق فروش مردها برای یک شب!!!! و حالا قراره با این پول، ما کلی برنامه داشته باشیم و به هندی ها آموزش بدیم که چطور از خودشون در برابر اچ آی وی محافظت کنند....خب این چه فرقی با تن فروشی داره؟!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر