۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

ایران که بودم، موهام همیشه کوتاه کوتاه بود...از اون زندان دوهفته ای هم که آزاد شدم، بعد از مدتی موهام رو یک سانتی کوتاه کردم...اینجا که اومدم، فکر می کردم که با موهای تا این حد کوتاه تابلو میشم...توی شهر ما که تقریبن به ندرت میشه زن با موهای کوتاه دید و بیشتر زنها، حتی زاغه نشین ها موهای بی نهایت پرپشت و بلند دارند...پس گذاشتم موهام بلند بشه...فکر می کنم اولین بار توی عمرم بود که موهام تا این حد بلند شده بود!!!به خاطر آب و هوای مرطوب اینجا، حالتدار هم شده بود...مادرم که اومد و من رو با موهای بلند( بلند یعنی یکخرده از سر شونه هام پایین تر)دید، یکی دوبار گفت که موهات خیلی زشت شده و اصلن بهت نمیاد! بعد که دید یکخرده خورده توی ذوقم، گفت آخه موهای ما کم پشته و بعدش هم تو همینطوری گذاشتی موهات بلند بشه و مثل خود هندی ها با کش می بندی موهات رو و خب این اصلن قشنگ نیست....هوا که گرمتر شد، رفتم و موهام رو کوتاه کوتاه کردم...دوهفته بعد دلم خواست دوباره برم و موهام رو یک سانتی بزنم...وقتی به آرایشگر گفتم کلی تعجب کرد...حرصم رو درآورده بود...مگه کوتاه می کرد موهام رو، انگار داشت با قیچی بازی می کرد تا منصرف بشم...بالاخره بهش گفتم که ببین، من همیشه موهام یک سانتی بوده، پس نترس! گفت من به جای تو می ترسم که میخوای این کار رو با موهات بکنی، الان هم که موهات خیلی کوتاهه... بالاخره موهام رو کوتاه کرد و دو تا شاگردش هم با چشمهای متعجب ترتر از خودش بهم نگاه می کردند...آخر سر هم با تعجب و ناراحتی گفت حالا احساس خوبی داری؟ معلومه که حس خوبی داشتم...برخلاف تصورم، با تعجب مواجه نشدم که هیچی، همسایه ها و افراد سالن ورزش، کلی از موهام تعریف کردند...وقتی موهات رو تا این حد کوتاه می کنی، یعنی انگار تمام کلیشه های موجود در مورد زیبایی های زنانه رو زیر پا گذاشتی...یک جور اعتماد به نفس در قیافه ات موج می زنه....متفاوت به نظر میایی و برخلاف تمام کلیشه ها...همیشه دلم می خواست جسارت متفاوت بودن رو داشته باشم...از چیزهای به ظاهر کوچیکی مثل موهای تا این حد کوتاه تا سبک متفاوت زندگی....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر